محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز - بهروز شعیبی، کارگردان و بازیگر مشهدی که از دوران نوجوانی با حضور در فیلم ماندگار «آژانس شیشه ای» در سینما و تلویزیون ایران حضوری فعال و مؤثر داشته، اخیرا با پخش فیلم تازه اش در قالب یک مینی سریال، باب شیوه تازهای از اکران آثار سینمایی در شبکه نمایش خانگی ایران را باز کرده است. چنین اقدامی قرار نیست به رویه تبدیل شود، اما در مواردی میتواند روند اکران برخی فیلمها را تسریع و تولید محتوا برای مخاطبان را در دقایق بیشتری بسط دهد.
این تصمیم شجاعانه شعیبی و عوامل فیلم «روز بلوا» در شرایطی به وقوع پیوسته که این مینی سریال تا حد زیادی مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است. هرچند که احتمالا کیفیت متوسط و ضعیف سریالهای در حال پخش شبکه نمایش خانگی نیز در دیده شدن «روز بلوا» بی تأثیر نبوده اند. در این مطلب مروری داریم بر مهمترین نکات ساختار این مینی سریال که هفته آینده، با پخش قسمت سوم، به کار خود پایان میدهد.
«روز بلوا» بهترین ساخته بهروز شعیبی نیست. کارگردان سریال متوسط و پربازیگر «گلشیفته»، فیلمهای مهم تری همچون «دهلیز» و «دارکوب» را هم در کارنامه دارد و توقعات از او به قدری بالاست که «روز بلوا» را نمیتوان نقطه عطفی در زندگی هنری شعیبی لحاظ کرد. با این حال، «روز بلوا» اثری برآمده از فضای جامعه ایران در سالهای اخیر است که به وضوح دغدغههای اجتماعی خود را در قبال مسئله فساد با مخاطب در میان میگذارد. این مینی سریال، با صراحتی تحسین برانگیز، درباره مسائلی از قبیل ریاکاری و رانت خواری به جامعه هشدار میدهد و حتی خوش بینی افراطی و ناپخته شخصیت اصلی را نیز به چالش میکشد.
به لحاظ ساختار قصه، روز بلوا از یک روایت سه پردهای کلاسیک استفاده میکند که پایبندی به این شیوه روایت تا حد زیادی در سه قسمتی بودن مینی سریال هم منعکس شده است. ماجرای این سریال کوتاه با پرداخت شخصیت یک روحانی آغاز میشود که استاد دانشگاه و سخنران برنامههای تلویزیونی هم هست.
در ابتدا، سبک زندگی این روحانی تردیدهایی را در دل مخاطب میکارد، ولی مسیر اصلی قصه به خوبی شخصیت واقعی این روحانی جوان را به تصویر میکشد. با وقوع یک اتفاق عجیب، زندگی عماد درگیر تلاطم میشود و کار به نحوی پیش میرود که بیننده حتی به قهرمان داستان نیز شک میکند. بدین ترتیب، مرد موجهی که پایش به بازجویی در نهادهای متولی مبارزه با فساد اقتصادی باز شده، آبرو و اعتبار خود را در آستانه نابودی مییابد و مجبور است برای کنشهای فعالانه خود روند دشوار و پرافت و خیزی را آغاز کند.
از اینجاست که روند حرکتی شخصیت اصلی آغاز میشود و قهرمان قصه به تنهایی برای کشف حقیقت خیز برمی دارد. او باید، با پیگیری سرنخهایی که اغلب مایههای جنایی و مافیایی نیز دارند، هم دامن خودش را از اتهامات و تهمتهای وارد شده پاک کند، هم برادرش را از گرفتاری برهاند و هم به پشت پرده ماجرای فسادی گسترده پی ببرد.
درست از زمانی که شخصیت عماد، با همراهی جوانی که متخصص آی تی است و به لحاظ ذهنی جهانی کاملا متفاوت با روحانی قصه دارد، مسیر پرچالش خود را آغاز میکند و برای کشف حقیقت از خانواده خود جدا میشود، «روز بلوا» هم سروشکل جذاب تری به خود میگیرد و میتواند تا حد زیادی مخاطب را با سیر قصه همراه کند. در این بخش از سریال، کارگردانی به یاری روایت میآید و شعیبی نشان میدهد که نسبت به کارگردانهای جوانتر و برخی فیلم سازان سهل انگار، آگاهی بهتری از مقوله اجرا دارد. بهروز شعیبی در سکانس راه رفتن عماد بین شترها پختگی و خلاقیت خود در عرصه کارگردانی را به رخ میکشد. هرچند که توقعات از این کارگردان بسیار بیشتر از این هاست و انتظار میرفت که پلانهای بدیع بیشتری در این اثر وجود داشته باشد.
بهروز شعیبی که خودش سابقه درخشانی در عرصه بازیگری دارد، در «روز بلوا» هم توانسته ارتباط خوبی با هنرپیشه هایش برقرار کند و بازیهای درخوری از ایشان بگیرد. این کارگردان که سابقه بازی درخشان در نقش سیدرضا در فیلم «طلا و مس» را در کارنامه دارد و بازیهای کم نقصی هم از رضا عطاران در «دهلیز» و سارا بهرامی در «دارکوب» گرفته، این بار هم توانسته بابک حمیدیان را به مسیر اجرایی باورپذیر و دیدنی هدایت کند. حمیدیان که سال هاست یکی از بازیگران منعطف و باکیفیت سینمای ایران به شمار میرود، در «روز بلوا» هم موفق شده به خوبی در نقش یک روحانی فرو برود و به جای اینکه از شخصیت عماد یک تیپ مقوایی و تخت بسازد، عمق شخصیت او و تردیدهایش را در بازی خود منعکس کرده است.
لیلا زارع در نقش راحله، بازی ساده و کنترل شدهای ارائه میکند، اما نه نقشش به قدر کافی پیچیدگی دارد که بازی او به چشم بیاید و نه خودش میتواند چیز تازهای به نقش همسر عماد اضافه کند. در عوض، محسن کیایی که اغلب با نقشهای کمدی شناخته میشود، در «روز بلوا» برای اجرای یک نقش مکمل جدی تلاش کرده است. دشواری کار کیایی در اثر تازه بهروز شعیبی به این نکته بازمی گردد که شخصیت ایمان، بنا به ضرورت فیلم نامه، تا میانههای اثر جلوی دوربین حاضر نمیشود و بیننده در حالی که اطلاعات زیادی درباره او به دست آورده، کاملا آمادگی رویارویی با شخصیت را پیدا کرده است. چنین ورودهایی معمولا در سینما و تلویزیون برای بازیگر سخت هستند، زیرا تطبیق نیافتن با تصور ذهنی مخاطب میتواند بیننده را پس بزند.
داریوش ارجمند، بازیگر باسابقه مشهدی که ایفای نقش جاودانه مالک اشتر در سریال «امام علی (ع)» را در کارنامه دارد و در سالهای اخیر بارها با انتقاد تکراری شدن نقش هایش روبه رو بوده است، در «روز بلوا» نقش متفاوتی ایفا میکند که، بر اساس فیلم نامه، باید روی مرز باریک مثبت و منفی بودن حرکت کند و چیزی را لو ندهد. ارجمند در نقش پدر راحله وظیفه سختی را در این اثر بر عهده گرفته و تا حد زیادی هم از پس آن برآمده است. این در حالی است که زکیه بهبهانی که او را با بازی خوبش در نقش لیلا در فیلم خوش ساخت «بدون تاریخ، بدون امضا» به کارگردانی وحید جلیلوند به یاد میآوریم، در این فیلم عملکردی دور از انتظار داشته و نتوانسته شخصیت همسر ایمان را، فراتر از تیپ یک زن سنتی نگران، پرداخت کند.
یکی از بهترین بازیگران «روز بلوا» مسعود دلخواه است که به واسطه فعالیتهای دانشگاهی اش در بین دوستداران هنرهای نمایشی به یاد آورده میشود. دلخواه در نقش یک بازجوی مودب، اما شکاک، اجرایی آرام و درونی را ارائه میکند و موفق شده، با ظرافتی تحسین برانگیز، مرموز بودن و درون گرایی را با خیرخواهی در این شخصیت تلفیق کند. بازجوی مینی سریال «روز بلوا» هم مایل است به عماد اعتماد کند و هم وظیفه اش ایجاب میکند که بنا را بر گناهکار بودن او بگذارد. دوگانهای که دلخواه به خوبی از پس اجرایش برآمده است.